گروه : یادداشت
امروز پنجم دی ماه است. سالمرگ صدای گلپونه ها، زنده یاد ایرج بسطامی. درست در هیاهوی آوار زلزله بم بر شانه های مردم ایران بود که خبر رسید ایرج بسطامی درگذشت. شاید خیلی ها که جوان تر بودند نمیدانستند ایرج بسطامی صاحب همان صدای محزونی است که سال ها تنهایی بی حد و مرز ایرانیان را نجوا کرده و خوانده بود:«من مانده ام تنهای تنها...» اما ایرج بسطامی تنها همین نبود. بسطامی شاگرد شجریان بود و نخستین کارهای نامدارش با مشکاتیان عرضه کرده بود. شاید برای کسانی که از دور به هنر موسیقی می نگرند، همراهی با همین دو نام برای برجسته بودن شخصیت هنری کسی کافی باشد. ایرج بسطامی در سن ۴۰ سالگی به اوج فعالیت خود رسید و در طول ۱۴ سال فعالیت ۱۱ آلبوم موسیقی ماندگار، به یادگار گذاشت. آوازهای ایرج بیش تر بر پایه سنتور بود و در گامهای بلند کمترکسی به مهارت او رسید. بسطامی در کنار توانایی بی نظیر آوازی اش، مرد روزهای سخت بود. هنگامی که در جوانی برای آموختن آواز به تهران آمد، برادرش مخارج او را پرداخت می کرد. اما وقتی در اوج شکوفایی اش در تهران، خبر فوت برادر را شنید خود را سراسیمه به کرمان رساند و در بم سرپرستی خاندان برادر را بر عهده گرفت. بسطامی به آسانی به ماندن در تهران و پیشرفتی که در این سرزمین تنها برای هنرمندان پایتخت نشین معنا دارد؛ پشت پا زد تا مردانه ادای دین کند. حالا چهارده سال از شبی که قلب ایران در بم لرزید می گذرد. از شبی که ایرج بسطامی در کنار خانواده برادرش زیر آوار ماند، می گذرد. اما هنوز ایرانیان گلپونه ها را به یاد او زمزمه می کنند وقتی که تنهای تنهایند. شعری از راضیه رجایی بخوانیم که تقدیم به زنده یاد ایرج بسطامی شده است. تا با صدایت شهر پا برجا بماند آوازهایت را رها کن تا بماند ایرج! بخوان تا باز هم باران بگیرد بر نخلها شیرینیِ خرما بماند امشب نباید چشمهایت را ببندی بگذار دریا پیش ماهیها بماند در آسمان پیچیده آواز تو حالا در خاک میخواهد بماند یا نماند! باید که بعد از این فقط داغ صدایت بر سینههای داغدار ما بماند شاید خدا، شاید خدا دیگر نمیخواست آوازهایت در زمین تنها بماند
https://hamnava.ir/News/Code/14087
0 دیدگاه تایید شده